Studio Startop

به وبلاگ تیم ما خوش آمدید ؛ اخبار روز انیمیشن های جهان رو اینجا با ما دنبال کنید.

Studio Startop

به وبلاگ تیم ما خوش آمدید ؛ اخبار روز انیمیشن های جهان رو اینجا با ما دنبال کنید.

نگاهی به انیمیشن کوتاه «پایپر» / مواجهه با ترس با چشمان باز


گاهی برای درک و فهم عمیق‌ترین مفاهیم لازم نیست طولانی‌ترین سخنرانی‌ها را بشنویم یا بلندترین داستان‌ها را بخوانیم یا  فیلم سینمایی ببینیم. پیچیده‌ترین مفاهیم گاه تنها در یک جمله یا یک بیت چنان معنایی می‌یابند که می‌توان ساعت‌ها درباره‌اش حرف زد و صفحه‌ها درباره‌اش نوشت. طبیعی است که هر جمله یا متن و حرف و کلامی هم شایسته این شان و جایگاه نباشد. در واقع کم هستند جملات و سخنان و آثاری که امکان چنین شانیتی را در جامعه داشته باشند. آنها خاص و ویژه هستند و همین خاص بودن آنها را از سایر متنون و سخن و اثری متمایز می‌کند. برای درک این موضوع شاید بیان مصداقی در ادبیات  و شعر پرمغز فارسی راهگشا باشد.

آثار حضرت مولانا و دیوان شمس او پر است از اشعار نغز و ارزشمندی که به تنهایی می‌تواند پایه‌های ادبی یک فرهنگ را به دوش بکشد. اما این شاعر در لابلای اشعارش ابیاتی دارد که همه جان کلام را می‌توان در آن یافت. لازم هم نیست برای درک بهتر و فهم بیشتر آن به دیگر ابیات آن بیت رجوع شود. کامل است و بی‌نیاز از هر متن و نوشته‌ای.

حضرت مولانا بیتی دارد که می‌گوید:

«آه که من دوش چه سان بوده‌ام 

آه که دوش که را بوده‌ای»

دو مصرع با کلماتی مشابه اما با دو جهان متفاوت از همدیگر را می‌توان از لابلای کلمات کشف کرد. با کمی دقت می‌توان یک رابطه رو به ویرانی را در یک بیت با کلماتی شبیه هم یافت. این همان چیزی است که در روزگار ما به نگاه  و بیان «مینیمالیستی» شهرت یافته است. با این مقدمه شاید دیدن انیمیشن کوتاه «پایپر» کمی بیش از آنچه که فکرش را می‌کردید جذاب‌تر و دیدنی‌تر و البته پر از حرف‌های ارزشمند ریز و درشت باشد. اینکه لازم نیست برای بیان‌های مهم کارهای مهم کرد کافی است کمی خلاقیت داشته باشید تا حرف‌های بزرگ را در بیانی کوتاه به مخاطب منتقل کنید.

«پایپر»(piper)  به کارگردانی آلن باریلارو انیمیشن کوتاه ۶ دقیقه‌ای محصول سال ۲۰۱۶ کمپانی والت دیزینی (استودیوی انیمیشن پیکسار) است که توانست برنده جایزه اسکار بهترین پویانمایی در سال ۲۰۱۷ باشد.

«پایپر»(piper)  داستان مرغ دریایی کوچکی است که مادرش می‌خواهد او را برای زندگی تازه‌اش آماده کند. اینکه خودش باید غذایش را تامین کند. او مقاومت می‌کند، اما در نهایت به ناچار تن به خواسته مادر می‌دهد هر چند خیلی زود متوجه می‌شود برای زیستن در جهانی نو باید آزموده باشد و این خیلی هم آسان نیست.

«پایپر» داستان غلبه بر ترس‌های کشف جهانی تازه است. جهانی که هیچگونه شناختی از آن نداریم در نتیجه شکل درست مواجهه با آن را نمی‌دانیم. «پایپر» داستان لزوم تغییر شیوه آموزش سنتی است ولو آنکه که از پیشینیان به ارث رسیده باشد و شاید همه هم به همان شیوه رفتار کنند. «پایپر» با شیوه مادر و نیاکانش نمی‌تواند  بر ترس خود از موج دریا غلبه کند تا غذای مورد نیازش را به دست آورد. اما گاهی لازم است با کمی دقت نظر و تجربه شیوه‌های نو تغییراتی اساسی در شکل سنتی آموزش داد. او در دنیای بازیگوشی‌های مرسوم دوران خردسالی از تلنگر دوست تازه یافته‌اش حلزون می‌آموزد که نترسد و با چشمانی باز با آن روبرو شود. «پایپر» داستان تجربه نو و تازه‌ای است که می‌تواند گاه دستآوردهای بهتر و درخشان‌تری به همراه داشته باشد. همان گونه که مرغ دریایی کوچک با تجربه تازه و پربارش به دیگر مرغ‌های دریایی می‌آموزد که گاه باید با چشمان باز با ترس‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند مواجه شویم.

آخرین داستان »؛ ضحاک ماردوش، آفریدون، جمشیدشاه و چند داستان دیگر


انیمیشن «آخرین داستان» به قصه‌ای ماندگار از ادبیات کهن پارسی می‌پردازد که برای مخاطب آشناست اما به گونه‌ای دراماتیزه شده که برای مخاطب کودک، نوجوان و بزرگسال همراه با کشف، تازگی و تعمیم‌پذیری باشد. این انیمیشن بلند سینمایی به نویسندگی و کارگردانی اشکان رهگذر در فاصله سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ وارد مرحله ساخت و تولید شده است. «آخرین داستان» به عنوان اولین نماینده سینمای انیمیشن ایران به نود و دومین دوره جوایز اسکار معرفی شد، اما نتوانست به فهرست ۵ نامزد نهایی راه پیدا کند.

انتشار رمان گرافیکی چهار جلدی «جمشید»، رمان دو جلدی «جمشید طلوع» و «جمشید غروب» که به زبان انگلیسی هم ترجمه شده، رمان مصور دو جلدی «ارشیا»؛ براساس کاراکترهای محوری و همچنین ساخت و عرضه بازی موبایلی «فرّ ایزدی» به عنوان محصولات جانبی این انیمیشن سینمایی، برای اولین بار در عرصه انیمیشن ایران اتفاق افتاده است.

رهگذر پس از ساخت انیمیشن‌های کوتاه و بازی‌های رایانه‌ای متعدد، گام در مسیر ساخت انیمیشن سینمایی نهاده که در ادامه ساخت «ژولیت و شاه» و «گنج اژدها» را به دنبال داشته و دغدغه‌مندی او را نسبت به اقتباس از ادبیات ایران و جهان در قالب انیمیشن برجسته می‌کند.

«آخرین داستان» اقتباسی است از یکی از قصه‌های مشهور «شاهنامه»؛ اثر سترگ حکیم ابوالقاسم فردوسی که دستمایه‌های لازم برای تبدیل شدن به درامی کلاسیک، تأثیرگذار و همراهی‌برانگیز را در اختیار دارد. علاوه بر آنکه قابلیت کنکاش و واکاوی در تاریخ؛ گذشته، حال و آینده را به مخاطب خود می‌دهد. داستانی که با وجود دارا بودن شناسنامه زمانی- مکانی و کاراکترهایی برخاسته از روزگار خود، به واسطه آسیب شناسی انسان و انتخاب‌هایش در بزنگاه‌های اخلاقی-انسانی بین قدرت، جاه‌طلبی، آزادی‌خواهی، آزادگی و … قابلیت ارجاع و تعمیم‌پذیری در همه دوران را دارد.

این درام به دوره‌ای از حکمفرمایی پادشاهی جمشیدشاه بر سرزمین‌های شمالی و شهر جمکرد می‌پردازد که به واسطه فرّ ایزدی بر اهریمن دوران غلبه کرده و این پیروزی را نه خواست یزدان بلکه از قدرت خود می‌پندارد. همین غرور و نخوت است که سراشیبی سقوط او را هموار می‌کند. این مضمون اصیل که کشمکش‌های درونی انسان را بازتاب بیرونی داده، چالش ازلی- ابدی کل تاریخ بشریت است که به تناسب هر زمان، جغرافیا و اتسمفری به خوانشی متمایز منجر شده است. همین همه‌شمولی است که این درام و به شکل کلی‌تر داستان‌ها و قصه‌های شاهنامه را ریشه‌دار و جاودانی جلوه می‌دهد.

نکته مهم دیگر پس از انتخاب درست یک منبع اقتباس غنی، رویکرد نویسنده و کارگردان به این درام چندلایه است؛ به گونه‌ای که برای مخاطبانی از چند نسل قابلیت دریافت داشته باشد. مخاطبانی که چه بسا امکان درک کلام نغز فردوسی بزرگ را نداشته باشند اما با ترجمان تصویری روایتی ساده شده و ملموس، ارتباط برقرار می‌کنند. از کودکان و نوجوانان با ذهنیتی چه بسا خالی نسبت به این منبع اقتباس سترگ تا بزرگسالانی که قرار است شاهد خوانش فیلمساز از آنچه قبل‌تر خوانده یا شنیده‌اند، باشند. طبعاً چالش بزرگی برای فیلمساز بوده که بتواند این گستره مخاطبان را با اثر همراه کند به‌خصوص که کودکان و نوجوانان امروز، در معرض انیمیشن‌های پیشرفته و به‌روز جهانی؛ به‌خصوص از وجه تکنیک قرار دارند و این قیاسِ ناخواسته می‌تواند در برقراری ارتباط آنها با این اثر تعیین کننده باشد.

سازندگان «آخرین داستان» تلاش کرده‌اند تمایز اثر خود را در اولین گام مبتنی بر منبع اقتباس و خوانش دراماتیک از اثری جاودانی قرار دهند و در مرحله بعد روند انیمیشن سازی ایران را با توجه به امکانات موجود و بضاعت خود ارتقا دهند. به همین واسطه است که می‌توان گفت در حیطه خاص خود به نوعی بی‌رقیب هستند و این اصالت است که آنها را منحصر به فرد می‌کند.

نویسنده و کارگردان این انیمیشن ۱۰۰ دقیقه‌ای رویکرد هوشمندانه‌ای به دراماتیزه کردن رویدادها و به‌خصوص شخصیت‌پردازی کاراکترهایی داشته که به نوعی نام آنها همراه با پیشزمینه ذهنی برای مخاطب است. در رأس این کاراکترها؛ ضحاک یا اژدهاک قرار می‌گیرد که تصویر بدمن ماردوش اهریمنی را در ذهن همگان می‌سازد.

اما نکته مهم این است که رویکرد سازنده اثر به این کاراکتر از پیش تعیین شده نبوده؛ به این مفهوم که او را به مثابه شخصیتی که واجد منحنی شخصیتی است، در هاله‌ای از رمز و راز معرفی می‌کند. جوانی که به واسطه دستیابی به تاج و تخت جمشیدشاه؛ که برای شکار اهریمن سرزمین‌های شمالی را ترک کرده، به تدریج تیرگی‌های درونش بروز می‌کند و به تصاحب ذهنی و جسمی اهریمن درمی‌آید.

نویسنده و کارگردان حتی برای نمایش تصویر از پیش تعیین شده ضحاک که در طول تاریخ با پسوند (ماردوش) شناخته می‌شود، تمهیدی هوشمندانه سنجیده است. تمهیدی که به نوعی سویه ابرقهرمانی یا در واقع ضدقهرمانی او را به روز و مدرن کرده و روند فروغلتیدن ضحاک در دام سیاهی اهریمن را دراماتیزه کرده است.

این همان روند دراماتیزه کردن است که حتی بدمن را از ریشه‌های انسانی خود مورد توجه قرار داده و می‌تواند به آسیب شناسی نوع بشر منجر شود. انسانی که در بزنگاه کشمکش‌های درونی بر سر قدرت و جاه و مقام و جاودانگی، قافیه را می‌بازد. البته که به مدد خلاقیت فردوسی، این حرص و طمع درونی بدل به مارهایی بر دوش ضد قهرمان قصه شده که برای تغذیه نیاز به مغز جوان دارند تا صاحبشان نامیرا شود.

مسیر درام به گونه‌ای حساب‌شده و تدریجی پیش می‌رود که در بزنگاه سیطره تاریکی بر جهان قصه، رگه‌های باریک ورود نور با تولد مخفیانه نوزادی به نام آفریدون کدگذاری شود. کودکی که قرار است بدل به قهرمانی شود که به ظلم ضحاک پایان دهد. انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» در کنار منبع اقتباس اصیل، فیلمنامه حساب شده و کارگردانی دقیق مبتنی بر گستره‌ای از مخاطبان، از دستمایه‌های لازم برای ایجاد جذابیت بهره کافی برده است. استفاده از صداپیشگی بازیگران چهره و حرفه‌ای سینما که صدایی آشنا، شناسنامه‌دار و خاطره انگیز برای مخاطب دارند، تمهیدی است که باعث شده این اثر بُعدی تازه به کاراکترهای انیمیشنی خود بدهد و البته در راستای تجربه‌های موفق انیمیشن‌های جهانی برای استقبال مخاطب.

از پرویز پرستویی، لیلا حاتمی و حامد بهداد تا باران کوثری، اشکان خطیبی، اکبر زنجانپور، بیتا فرهی، حسن پورشیرازی، فرخ نعمتی، شقایق فراهانی و … که به واسطه همخوانیِ صدا با کاراکتری که متحرک‌سازی شده، ابعادی جدید به نقش خود و کنش و واکنش‌هایش داده‌اند تا برای مخاطب همدلی برانگیز باشد.

«آخرین داستان» انیمیشنی است که همواره و در هر زمانی قابلیت دیدن، کشف، تحلیل و تعمیم‌پذیری دارد چراکه از چالش‌های ازلی- ابدی بشری در نبرد میان وجدان و اخلاق و منیّت‌های درونیِ اهریمن‌پسند می‌گوید که قابل ارجاع است.

انیمیشن «شازده کوچولو»؛ کلید ورود به داستانی شگفت‌آور


قصه‌ها هنوز و تا همیشه برای آدم‌ها جذاب هستند. هنوز هم دوست داریم هر اتفاقی چه تلخ و چه شیرین، هر مساله آموزشی را چه زبان انگلیسی باشد و چه ریاضیات و هندسه را برای ما همچون داستانی جذاب تعریف کنند یا به تصویر بکشند هر چه که باشد قصه فایل صوتی باشد یا تصویری همیشه جذاب است. بزرگ و کوچک هم نمی‌شناسد. به همین خاطر است که قصه‌های خاطره‌انگیزی که در دوران نوجوانی خوانده‌ایم اگر فرصت و حوصله خواندن دوباره آن را نداشته باشیم قید دیدن فیلم و انیمیشن آن را نخواهیم زد.

یکی از این قصه‌ها که هیچ وقت بوی کهنه‌گی نخواهد گرفت داستان شیرین و جذاب «شازه کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده شهیر فرانسوی است که کتابش تاکنون به بیش از 200 زبان زنده دنیا ترجمه شده و هنوز هم در بسیاری از کشورها به چاپ‌های متعدد و جدید می‌رسد. در ایران هم دو ترجمه شاخص از احمد شاملو و ابوالحسن نجفی در دسترس است و البته فایل صوتی نمایشی ترجمه احمد شاملو با حضور چهره‌های شاخص صداپیشگی در بازار یافت می‌شود.

امروزه تمایل به خواندن کتاب و حتی شنیدن فایل صوتی بسیار کمتر از گذشته شده و جای آن را برنامه‌های نمایشی و خاصه سریال‌های انیمیشن و فیلم‌های سینمایی گرفته‌اند.

داستان «شازده کوچولو» نیز از این قاعده مستثنی نیست. برای تمام کسانی که می‌خواهند یک داستان جذاب با دیالوگ‌هایی شگفت ببینند و بشنوند دیدن انیمیشن سینمایی «شازده کوچولو» به کارگردانی مارک آزبرن در نماوا می‌تواند یک فرصت دلنشین باشند. آن هم در روزگاری که کم‌کم برش‌هایی از یک متن ادبی یا یک ترانه و کتاب جای ضرب‌المثل‌ها را به ویژه در نسل جدید گرفته است و گویی این قطار سودای باز ایستادن هم ندارد. پس چه بهتر که این برش‌های ادبی را از کتاب یا انیمیشن «شازده کوچولو» داشته باشند که پر است تکیه کلام‌های شیرین و به یاد ماندنی است.

مثل:

«شازده کوچولو از گل پرسید: آدم‌ها کجایند؟

گل گفت: باد به اینور و آنورشان می‌برد، این بی‌ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده.»

« شازده کوچولو: تو سواد داری؟ روباه گفت: سواد مال آدماست من شعور دارم.»

«شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟ روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره»

« شازده کوچولو: شوخی چیه؟ روباه: همون که آدما حرف دلشونو باهاش میزنن!»

«شازده کوچولو: آخرشم اونایی واسم میمونن که اصن روشون حساب باز نکرده بودم و گذاشته بودمشون حاشیه زندگیم روباه گفت: اونا هم منتظرن بیاریشون وسط که برن  »

انیمیشن سینمایی شازده کوچلو محصول مشترک ایتالیا،امریکا،کانادا و چین در سال 2015 است و تاکنون جوایز متعددی همچون بفتا و سزار را کسب کرده است.

این انیمیشن با استفاده از تکنیک استاپ موشن ساخته شده است. شیوه کار در استاپ موشن به این صورت است که درآن یک شی  را فریم به فریم حرکت می‌دهند و در هر فریم تصویر آن در دوربین ثبت می‌شود سپس این تصاویر یا ویدیوها را در کنار هم قرار می‌دهند، پس از تدوین نهایی و چیده شدن تصاویر یا ویدیوها کنار هم، بیننده یا مخاطب احساس می‌کند که آن شی یا مدل انتخابی جان دارد و به خودی خود حرکت می‌کند. شاید معروف‌ترین انیمیشنی که با این تکنیک ساخته شده انیمیشن «پت و مت» باشد که در حافظه بسیاری از ما نقش بسته و یا انیمیشن «بره ناقلا» که مخاطبین کم سن و سال‌تر بیشتر با آن آشنایی دارند.

داستان انیمیشن سینمایی «شازده کوچولو» درباره یک دختربچه کوچک است که که همسایه پیر و هوانورد آن‌ها داستان «شازده کوچولو» را برایش تعریف می‌کند. پیرمرد هوانورد همسایه از دختر کوچولو می خواهد  تا دنبال شازده کوچولو بگردد و ..

این انیمیشن اقتباسی از کتاب «شازده کوچولو» آنتوان دو سنت اگزوپری است که ایرنا برینیول و باب پرسیکتی نویسندگی فیلمنامه آن را برعهده داشتند.

سریال «آرکین»؛ تلاقی دلنشین دوقطبی‌ها


سریال «آرکان» یا «آرکین» با نام اصلی Arcane – league of legends محصول سال ۲۰۲۱ کشور فرانسه و آمریکاست که با اقتباس از یک بازی ویدئویی به همین نام ساخته شده است. League of legends از بازی‌های سبک MOBA (میدان مبارزه چند نفره آنلاین) به شمار می‌آید که توسط کمپانی Riot Games در سال ۲۰۰۹ عرضه شد. استقبال از دنیای این بازی کمپانی را برآن داشت تا در جشن دهمین سالگرد آن اقتباسی از این بازی به نام آرکین – لیگ افسانه ها با همکاری استودیو فورتیچه تولید و در شبکه نتفلیکس در ۳ اکت ۳ قسمتی در دسترس مخاطبان بالای ۱۶ سال قرار دهد. سریال «آرکین» در مدت کوتاهی نظر منتقدان و مخاطبان مختلف را به خود جلب کرد و توانست با پشت سر گذاستن سریال «بازی مرکب» صدر جدول بازدید مخاطبان نتفلیکس را از آن خود کند. سریال «آرکان» یا «آرکین» ترکیب استادانه‌ای از فضای دو بعدی و سه بعدی، نقاشی دستی و تکنولوژی CGI، اقتباس و حفظ اصالت، علم و جادو، جنگ و صلح، عشق و نفرت ، اکشن و احساس ، دیستوپیا و اتوپیا و سایر تضادهای ناهمگون است.

فصل اول، تعداد قسمت: ۹

نمره IMDB :9.2 ، نمره کاربران گوگل ۹۸٪، نمره راتن تومیتوز : ۱۰۰٪

اگر تماشای سریال «آرکین» را آغاز نکرده‌اید، این نوشته می‌تواند بخش‌هایی از داستان را لو دهد

داستان سریال «آرکین»؛ Arcane LOL

سریال آرکان (Arcane)

داستان فصل اول سریال «آرکین» در بازه صلح میان دو جنگ اتفاق می‌افتد. دنیای داستان حول محور دو شهر به هم چپسیده پیش می‌رود؛ یکی در بالا، آرمانشهر داستان که پیلتوور نام دارد و تمیز و خوش آب و هواست و مردمانی ثروتمند و از طبقات اجتماعی بالای جامعه در آن جای دارند. دیگری شهر لینز که خرابه و هوایی سمی با مردمانی فقیر و بزهکار دارد. داستان «آرکین» دو مورد دو خواهر به نام‌های وای و پاودر (Jinx) است که در جنگ میان دو شهر پدر و مادر خود را از دست می‌دهند و به سرپرستی وندر یکی از فرماندهان شهر زیرین درمی‌آیند و در خانه او تربیت می‌شوند. گره تراژیک داستان از آنجا آغاز می‌شود که دو خواهر در جریان خیانتی که سلکو یکی دیگر از فرماندهان جنگ قدیمی به وندر میکند از هم جدا می‌شوند و برای هرکدام سرنوشتی متفاوت رقم می‌خورد. در این میان جیس که جوانی از یک طبقه فرودست شهر پیلتوور است سعی در به کنترل درآوردن قدرت جادو به‌وسیله علم و استفاده از آن در جهات صلح‌آمیز دارد. جیس با هکس‌تک برگ برنده‌ای رو می‌کند که مناسبات قدرت را جا به جا می‌کند و فصل جدیدی از تاریخ این شهر را رقم می‌زند. قدرتی که طبیعتا با خود دوره جدیدی از فساد، جنگ، سیاست و تراژدی را به همراه می‌آورد.

بررسی سریال «آرکین»

شکست بیشتر نمونه‌های بازتولید و اقتباس سینمایی از بازی‌های ویدئوی مانند Resident Evil و تجربه‌های ناموفق این چنینی تقریبا همه را مجاب کرده بود که ساخت یک اثر اقتباسی موفق از یک بازی ویدئویی غیرممکن است. سریال «آرکین» اما نقطه به هم خوردن این معادلات بود. Arcane یک سریال دیدنی از جنس سرگرمی و هنر است که در اوج هارمونی به آنچه لایقش بود رسید. اولین نکته‌ای که هنگام دیدن سریال مخاطب را مجذوب می‌کند بخش شنیداری آن است. در بخش صداگذاری و دوبله سریال «آرکین» شاهد عملکرد بسیار خوب تیم صدا و کارگردان اثر هستیم بدین صورت که انتخاب درست صداپیشه‌گان، انتخاب مناسب موسیقی و آهنگسازی متناسب موجب باورپذیری و ارتباط هرچه بیشتر مخاطب با سریال شده و فضای موثری ایجاد می‌کنند.

برای مثال صدای خسته و نادم شهره آغداشلو هنرمند ایرانی در نقش گریسون و قطعه Enemy از Imagine Dragons از موارد مثال زدنی در این بخش محسوب می‌شوند. با تمام این تعاریف شاید «آرکین» از نظر شنیداری یک پکیج خوب و قابل قبول در خدمت فرم اثر ارائه داده باشد، اما نقطه قوت سریال جای دیگری‌ست‌. سریال «آرکین» از نظر بصری به مراتب قوی‌تر عمل می‌کند و گرافیک و کیفیت تصویر در این مجموعه مثال‌زدنی و مسحور کننده است. جلوه‌های بصری به تکنولوژی بالای کار محدود نمی‌شود و کارگردان از آن به عنوان ابزاری برای پیاده کردن تکنیک‌ها و قاب‌های بسیار ارزشمند استفاده می‌کند که حتی مخاطب‌های خاص و سختگیر را نیز با خود نگه می‌دارد. قاب‌هایی پر مفهوم و فرمیک که حس هر سکانس را به درستی منتقل می‌کند و در هرچه بیشتر غرق شدن مخاطب در دنیای ساختگی اثر کمک بسزایی می‌کند‌. سریال «آرکین» با جاه‌طلبی تمام سعی در راضی نگه داشتن تمامی مخاطبان خود دارد، هدف بزرگی که تا حدودی در رسیدن به آن موفق عمل می‌کند. سریال «آرکین» در لایه ظاهری یک داستان بدیع و نو دارد و مخاطبان جدیدی که روحشان هم از وجود بازی به این اسم خبردار نیست را راضی نگه می‌دارد. تکنیک‌ها و نکات کارگردانی «آرکین» اثر را برای مخاطبان خاص خود به سریالی دیدنی و جذاب بدل می‌کند و نکات ریز فیلم‌نامه و تصاویر گذرا و شخصیت‌های فرعی در واقع برای گیمرها و طرفداران این بازی حکم نان زیر کباب را دارد تا مخاطبی که حق آب و گل دارد را به وجد بیاورد و موجب شود هرکس به اندازه خودش از این سریال لذت ببرد.

نقطه ضعف اثر اما فیلمنامه آن است که به انسجام بیشتری احتیاج دارد و گاهی بسیار گیج‌کننده و گنگ می‌شود. در پرداخت شخصیت‌ها، شخصیت‌های ساده همچون مایلو و کلگر در اکت اول به شکل قابل قبول و در خدمت داستان خلق می‌شوند و مخاطب می‌تواند آنها را از هم تمییز دهد. شخصیت‌های پیچیده‌ای نیز همچون خود وای و جینکس با لایه‌های مختلف روانی و اکتی دشوارتر هرچند کمی ضعیف‌تر اما به زحمت خلق می‌شوند. در این میان ولی فیلم‌نامه با اینکه در نقطه‌ای درست شروع به روایت داستان می‌کند اما فلش بک‌ها و فلش فورواردهای گیج‌کننده‌ای دارد و در پاسخ به برخی سوالات مخاطب کم‌کاری می‌کند. برای سریال‌هایی که چنان دنیای جدید با قواعد خاص و قوانین جدید زمانی و مکانی خلق می‌کنند ، فصل اول و ایجاد روابط علت و معلولی فراوان برای درک بهتر و آشنایی با دنیای اثر بسیار پراهمیت است که فیلمنامه در این زمینه از مخاطب جا می‌ماند و به جای آنکه دست مخاطب را بگیرد و دنیای خود را به آن نشان دهد، خود نیز گاهی اوقات عنان از دست می‌دهد و گم می‌شود. برخی شخصیت‌ها را نساخته رها می‌کند، در ساختن برخی عاجز می‌ماند، در خلق عشق و تنفر میان دو شخصیت اصلی خود می‌لنگد. شاید بزرگترین عیبی که می‌توان از فرآیند ساخت و تولید سریال «آرکین» گرفت، ۹ قسمت بودن فصل اول آن است. بدیهی است که این حجم از داستان و شخصیت در ۹ قسمت میانگین ۴۰ دقیقه‌ای نمیتواند ساخته، پرداخته و پایان یابد و به همین دلیل است که شاید برای عده‌ای در حد یک جذابیت بصری که برای دو الی سه روز سرگرم می‌کند باقی می‌ماند.

سریال «آرکین» را ببینیم یا نه؟

به طور کلی نکات قوت سریال «آرکین» چنان غالب بر نقاط ضعف آن است که در پاسخ به سوال آیا سریال «آرکین» را ببینیم؟ قاطعانه می‌گوییم بله، ببینید و منتظر فصل بعدی باشید. نماها و زاویه درست دوربین، کات‌های تند و عصبی و خطوط شکسته، قاب‌های پرمفهوم، موسیقی جذاب و اکشن‌ساز، جلوه‌های بصری فوق‌العاده، اشاره درست به مفاهیم عمیق انسانی و دیالوگ‌هایی ناب (مانند جمله زیبای وندر : No body wins the war vii ) همگی وزنه‌هایی هستند که کفه ترازو را به سمت طرفداران و بینندگان سریال سنگین می‌کند. «آرکین» یک جشنواره رنگ است که در بستر اکشن و ماجراجویی به مفاهیم عمیقی همچون اعتیاد، جنگ، روانشناسی، اختلاف طبقاتی و… می‌پردازد و برای مدت کوتاهی شمارا از دغدغه‌ها و زندگی روزمره‌تان جدا می‌کند. شما می‌توانید از سایت نماوا دوبله سریال «آرکین» یا تمام قست‌های فصل اول سریال «آرکین» را به زبان اصلی و زیرنویس فارسی مشاهده کنید.